من از این خانه به در می نروم


من از این شهر سفر می نروم

منم و این صنم و باقی عمر


من از او جای دگر می نروم

به خدا طوطی و طوطی بچه ام


جز سوی تنگ شکر می نروم

یک زمانی که ز من دور شود


جز که در خون جگر می نروم

گر جهان بحر شود موج زند


من بجز سوی گهر می نروم

بلبل مستم و در باغ طرب


جز به سوی گل تر می نروم

در سرم بوی میی افتاده ست


تا چو می جز که به سر می نروم

این چنین باغ و چنین سرو و چمن


جای آن هست اگر می نروم